اولین پارک
سلام دوستان عزیز و نیکا خوشگلم
از رفتارای جدیدت : چند روزه که یه غلت کامل میزنی وقتی به پشت میخوابی برمیگردی رو شکمت. سر و صداهای جدید در میاری مثلا هدهدهدهدهد (hed) وقتی یه اهنگ در حال پخش باشه با همین سر و صداها همراهیش میکنی دستاتو برای بغل رفتن باز میکنی البته فعلا فقط واسه مامانت و بابای من . میتونی با روروئک به اندازه سه چهار قدم برداری .
اما از وقتی از بیمارستان اومدی خیلی ترسو شدی . وقتی خوابی اگر از خواب بیدار بشی ببینی برق خاموشه گریه میکنی اکرم برق روشن باشه باید حتما بیدار که میشی مامانت رو بیبینی .
دیشب 94/2/2 برای اولین بار بردیمت پارک .من و تو مامانت .خیلی خوش گذشت .اونجا تاب سوار شدی . سرسره بازی کردی . اما چون اولین بارت بود فقط تعجب زده همه جا رو نگاه میکردی !
تاب سواری دخمل ناز مون
راستی فراموشش کردم. جمعه 94/1/21 که روز مادر بود و فرداش که تولد مامانم بود باهم جشن گرفتیم .خیلی خوش گذشت .البته به نیکا زیاد نه چون همون شب من و مامان نیکا باهم رفتیم کادو بخریم نیکا موند پیش مامانم و دلتنگ مامانش شده بود و کلی گریه کرد .