نیکا ,نفس خاله نیکا ,نفس خاله ، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ نفس خالهوبلاگ نفس خاله، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نیکا , عشـــــــــــــــــــق خاله

11 ماه با نیکا...

سلام  ماهگیت مبارک نیکای خوشگلم فردا یکشنبه 94/6/22 یازده ماهت شد.ایشالا همیشه شاد باشی عزیز دلم از این به بعد همش به فکر تولدتیم و غذاهاش و کیکش و مهمونامون . جدیدا از مبلا و میزا و پاهای ما میگیری و وایمیستی و راه میری.هنوزم علاقه زیاد به بابای من داری .اون که نماز میخونه تو میری میشینی پیشش دستاتو واسه بغلش باز میکنی و کم کم از پاهاش میگیری وایمیستی و پاشو بغل میکنی وقتی پیش مایی همه ی خانواده ام که باشن نمیذاری من بخوابم .میای سرتو میذاری رو روی سرم یا با دست میکوبی تو صورتم.یا بادستام ور میری تا من بیدار بشم بهت یاد دادیم میگیم دستاتو بمال بهم دستاتو میمالی بهم.میگیم پاتو بیار بالا میاری بالا.میگیم دست بزن...
21 شهريور 1394

6 روز مونده ....

روز مونده تا زمینی شدن نیکا ، عشق خاله   خدایا باورم نمیبشه..... واقعا 6 روز مونده....... اسفند 92 فهمیدیم خواهرم بارداره.... قلب فرشته کوچولوی خواهرم  تشکیل شده بود .... فروردین 93 کل خانواده سال جدید رو با یه ذوق شروع کردیم.... خرداد 93 مهمونی ویارانه ی خواهرم برگزار شد.... همون ماه توی آزمایش تیرویید تشخیص کم کاری تیرویید توی خواهرم داده شد ولی توی آزمایش جدید خدا رو شکر تشخیص قبلی غلط شد.... باید چند ماهی میگذشت تا میفهمیدیم فرشته کوچولوی خواهرم دختره یا پسر....  تیر 93 فهمیدیم یه دختر تو راهه.... بعد از اون با ذوق و شوق زیاد شروع کردیم به خریدن وسایل دخترونه....
20 مهر 1393

یه اتفاق زیبا :)

سلام به همه دوستای مهربون و جیگرخاله  یه اتفاقی افتاده خیلی قشنگ و جالب میخوام بنویسم که برای نیکای گلم بمونه : پنج شنبه شب بود که دخترعموم رفت تا سیسمونی اتاق نیکا کوچمولوی ما رو ببینه .همینطور که داشت لباسای فسقلی خاله نگا میکرد یه چیز جالب کشف کرد : این لباس رو یادتونه ؟؟؟؟؟؟؟     یک بریم نزدیک تر شاید یه چی دستگیرمون شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟   نزدیک تر    نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای باااا بااااا .تو این یکی حتما معلوم  میشه      بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!!!!! اسم نیکای گلم رو لباسش هم نوشته شده  ...
30 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام دوستان گلمـ و جیگرطلای خاله امروز پست بدون عکس دارم می خوام فقط بنویسم برای نیکا جونم اول از همه : اگه دیدین اسم وبمو عوض کردم چون از مامان نیکا جونی پرسیدم که عایا انتخاب نیکا قطعیه ؟؟؟ و اونم گفتش آره الان که دارم مینویسم مامان عزیزم داره پرده اتاق خانومیـ رو میدوزه. نیکا خانومـــــــ حسابی شیطون شده و تمام مدت داره تو دل مامانش وول میخوره. انگار داره خسته میشه از موندن تو دل مامانش 43 روز دیگه نیکا جونـــــ زمینی میشه(6 هفته) از سیسمونی خانومیــــ هم فقط لوازم بهداشتیش مونده مامان و باباش خیلی منتظرن  از وقتی سرویس خوابشو بردیم خونشون هی میرن تو اتاق دردونه شون قربون صدقش میرن م...
13 شهريور 1393

یک یادگاری :)

سلامـــــــــــــ دوستان و جیگر خاله بازم روز دختر رو به تموم دخملای ناز و مهربون تبریک میگم                         امروز داشتم لباسای نیکا رو توی ذهنم مرور میکردم یهو یاد یه لباس افتادم که داستان داره: روزی که رفتیم برای تعیین جنسیت جیگر خاله و معلوم شد خواهر عزیـــــــــز من یه دخمل خوشگل تو دلش داره من به خاطر ذوق بسیـــــــــــــــــــــــــــــار به مامانم گفتم (البته یواشکی تا خواهری نفهمه) من بایـــــــــد یه کادو به خاطر این عسل خاله به خواهرم بدم و تصمیم بر این شد که خواهری را تنها در ماشین کمی دورت...
6 شهريور 1393

پادری

                                            سلام به همه ی دوستای گلم و جیگر خاله این چند وقت خیلی شیطونی می کنی و یه دیقه آروم نیستی منم دیگه دارم لحظه شماری می کنم برای اومدنش و یه خبر جدید بالاخره پادری اتاق نفس خاله رو بافتم تموم شد دست بزنین برام                          &nbs...
24 مرداد 1393

هنر خاله خانوم و اسم عشق خاله

سسسسسسسسسسسسسلام به همممممممممه و نفس من  اولا اومدم تا یه چیز خوشگل نشون بدم بعدشم اومدم بگم که چه اسمی فعلا برگزیده شده برای عشق خاله من اواسط تیر شروع کردم به یاد گرفتن قلاب بافی .... مامان گلم گفت بیا یه چیزی برای نفس خاله بباف که یادگاری بمونه .... خب منم اولش هیچی بلد نبودم گفتم من باید یه دامن ببافم ......... فکر میکردم مثل تمرینایی که کردم سادهست بافتنش دیگه .... خلاصه رفتیم یه کاموای نارنجی جیییییییغ خریدیم و همون روز شروع کردم به بافتن .... اولاش که دور کمر بود خیلی راحت بود اما مامان گلی گفته بود اگه دامنش چین چین بشه خوشگل میشه منم قبول کردم......... هر ردیف که شروع میشد یه 3و4 ساعتی طول میکشید ...
18 مرداد 1393

وزن گل دختر!!!

  سلاااااااااااااااااااااااااااااام به همه ی دوستان و خواهرزاده ی گلم امروز معلوم شد این دختر خوشگل ما چند کیلو هستش امروز 16 مرداد بود؛رفتیم برای سونوگرافی خیلی منتظر شدیم تا نوبت مامانت بشه وقتی رفت تو یکم که گذشت یهو صدای تاپ تاپ قلب مهربون دخملمون شنیده شد بعدم که خواهر گلم دراومد بیرون ,گفت 1400 گرم بود ....... و تاریخ تولدت از 29 مهر افتاد 26 مهر کووووووووووو تا 26 مهر   ...
16 مرداد 1393
1