اتفاقات اخیر
سلام عروسک خاله از اول بخوام شروع کنم چون خیلی وقته ننوشتم یادم نمیاد همشو .ببخشید عزیزدلم . خوب اول از همه .روزای اول بهمن مامانت بردت آتلیه و از همه قشنگ ترش اینه که آتلیه ای که رفتی هم اسم خودته.یعنی نیکا. مامانت تصمیم گرفته همه ی عکساتو اینجا بیاد بگیره.عکساتو 25 بهمن تحویل میدن. بعد از اونم .اولین تولد پدر من بود که تو توش حضور داشتی عسلم .تولد پدربزرگت 9/بهمنه.ولی خوب ما 10/بهمن جشن گرفتیم.اول برای شام رفتیم رستوران .که اونجا تقریبا همشو خوابیدی .بعدم اومدیم خونه که کیکو بخوریم که تو حسابی سرحال شده بودی .از شمعا خوشت اومده بود. وقتی هم میخواستیم بریم شروع کرده بودی به سر و صدا و نمیشد ازت دل کند.خلاصه که شب خوبی بود .م...